با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Itemized

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
(صورت‌حساب و سند و غیره) جزء‌به‌جزء‌نوشته‌شده، (به‌صورت تفصیلی) فهرست‌بندی‌شده، با جزئیات نوشته‌شده
- We asked for an itemized bill, listing all our phone calls and how long they were.
- از آن‌ها درخواست کردیم که لیست جزء‌به‌جزء همه‌ی تماس‌های تلفنی و مدت زمان آن‌ها را در اختیار ما قرار دهند.
- an itemized inventory
- فهرستِ موجودیِ جزء‌به‌جزء‌نوشته‌شده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد itemized

  1. adjective counted
    Synonyms: particularized, enumerated, detailed

ارجاع به لغت itemized

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «itemized» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/itemized

لغات نزدیک itemized

پیشنهاد بهبود معانی