با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Jackknife

ˈdʒæknaɪf ˈdʒæknaɪf
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive
قیچی کردن (تریلی)
- The strong winds caused the truck to jackknife, blocking the entire highway.
- وزش باد شدید باعث شد تا کامیون قیچی شود و کل بزرگراه را مسدود کند.
- The inexperienced driver panicked and jackknifed the truck.
- راننده‌ی بی‌تجربه وحشت کرد و کامیون را قیچی کرد.
noun countable
چاقوی جیبی، چاقوی تاشو (بزرگ)
- The chef used a jackknife to quickly chop the vegetables.
- سرآشپز از چاقوی جیبی برای خرد کردن سریع سبزیجات استفاده کرد.
- The sailor used his jackknife to slice through the thick fishing net.
- ملوان از چاقوی تاشوی خود برای بریدن تور ماهیگیری ضخیم استفاده کرد.
noun
ورزش شیرجه‌ی جک، شیرجه‌ی وارونه
- The Olympic diver performed a flawless jackknife during the competition.
- شیرجه‌رو المپیکی در جریان این مسابقات شیرجه‌ی جک بی‌عیب‌ونقصی را اجرا کرد.
- The coach demonstrated the proper form for a jackknife
- مربی فرم مناسب شیرجه‌ی وارونه را نشان داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jackknife

  1. noun A large knife with one or more folding blades
    Synonyms: clasp-knife, pocketknife, case-knife, Barlow knife
  2. verb
    Synonyms: crash, double-up, double-over, fold, fold-up, twist, be wrecked, skid into a jackknife

ارجاع به لغت jackknife

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jackknife» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/jackknife

لغات نزدیک jackknife

پیشنهاد بهبود معانی