با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Jailer

ˈdʒeɪlər ˈdʒeɪlə
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین jailor نیز نوشته می‌شود ولی حالت نوشتار jailer رایج است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
زندانبان، نگهبان زندان
- The jailer opened the cell door.
- زندانبان در سلول را باز کرد.
- The jailor was the one responsible for maintaining order in the prison.
- زندانبان مسئول حفظ نظم در زندان بود.
noun countable
کسی که آزادی فرد دیگری را محدود می‌کند (همانند زندانبان در زندان)
- You're a jailer!
- تو یه محدودکننده‌ی آزادی هستی!
- My husband is a jailor.
- شوهرم کسی است که آزادی را محدود می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jailer

  1. noun prison warden
    Synonyms: correctional officer, corrections officer, guard, prison guard, turnkey

ارجاع به لغت jailer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jailer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/jailer

لغات نزدیک jailer

پیشنهاد بهبود معانی