با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Jealousy

ˈdʒeləsi ˈdʒeləsi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    jealousies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable C1
حسادت، رشک، حسد، حسودی، غیرت
- Her success caused her sister's jealousy.
- موفقیت او رشک خواهرانش را برانگیخت.
- He did it out of jealousy.
- او این کار را از روی حسادت کرد.
- The jealousy of his wife was intense.
- حسادت زن او شدید بود.
- They guard their freedom with stubborn jealousy.
- آنان با غیرت تمام از آزادی خود پاسداری می‌کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jealousy

  1. noun envy
    Synonyms: backbiting, begrudging, covetousness, enviousness, evil eye, green-eyed monster, grudge, grudgingness, jaundiced eye, resentfulness, resentment, spite

ارجاع به لغت jealousy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jealousy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/jealousy

لغات نزدیک jealousy

پیشنهاد بهبود معانی