امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Jewel

ˈdʒuːəl ˈdʒuːəl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    jewels

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb countable B2
گوهر، جواهر، سنگ گران‌بها، زیور، با گوهر آراستن، مرصع کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a jewel thief
- جواهر دزد
- My daughters are real jewels.
- دختران من واقعاً جواهرند.
- This painting is the brightest jewel of London museums.
- این نقاشی درخشان‌ترین گوهر موزه‌های لندن است.
- a jeweled crown
- تاج جواهرنشان
- a watch with 12 jewels
- ساعت دارای 12 سنگ
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jewel

  1. noun precious stone
    Synonyms: baguette, bauble, bead, bijou, birthstone, brilliant, gem, gemstone, glass, gullion, hardware, ornament, rock, sparkler, stone, trinket
  2. noun something, someone precious
    Synonyms: charm, find, gem, genius, ideal, masterpiece, nonesuch, nonpareil, paragon, pearl, phenomenon, phoenix, prize, prodigy, rarity, specialty, treasure, wonder

ارجاع به لغت jewel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jewel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/jewel

لغات نزدیک jewel

پیشنهاد بهبود معانی