امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Jib

dʒɪb dʒɪb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    jibbed
  • شکل سوم:

    jibbed
  • وجه وصفی حال:

    jibbing
  • شکل جمع:

    jibs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
بادبان سه‌گوش جلو (کشتی و قایق)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The jib helped the sloop navigate smoothly through the water.
- بادبان سه‌گوش جلو به اسلوپ کمک کرد تا به‌آرامی در آب حرکت کند.
- The captain ordered the crew to hoist the jib.
- کاپیتان به خدمه دستور داد که بادبان سه‌گوش جلو را بالا بکشند.
noun countable
بازوی گردان، بازوی متحرک (در جرثقیل و غیره)
- The jib of the crane was equipped with a hook to securely lift and transport objects.
- بازوی گردان جرثقیل به چنگکی برای بلند کردن و حمل‌ونقل ایمن اشیا مجهز بود.
- He operated the jib of the crane to lift heavy materials.
- او برای بلند کردن مواد سنگین بازوی متحرک جرثقیل را هدایت می‌کرد.
verb - intransitive
رم کردن، بی‌میلی نشان دادن، خودداری کردن، پرهیز کردن امتناع کردن، (از جای خود) جم نخوردن، جلو نرفتن
- The horse jibbed at a snake.
- اسب با دیدن مار رم کرد.
- She jibbed on singing because the men were there.
- چون مردها آنجا بودند از آواز خواندن امتناع کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jib

  1. verb Refuse to comply
    Synonyms:
    resist balk baulk
  1. verb Shift from one side of the ship to the other
    Synonyms:
    jibe gybe change course
  1. adjective
    Synonyms:
    mizzen
  1. noun
    Synonyms:
    foresail arm mainsail boom sail fore-topsail foreroyal forestaysail stop main-topsail moonraker moonsail spanker spinnaker staysail topsail trysail

Idioms

  • cut of one's jib

    (عامیانه) ظاهر شخص، طرز لباس پوشیدن

ارجاع به لغت jib

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jib» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/jib

لغات نزدیک jib

پیشنهاد بهبود معانی