امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Joined

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    joins
  • وجه وصفی حال:

    joining

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
متصل‌شده، به‌هم‌متصل، به‌هم‌پیوسته، پیوندیافته، ملحق‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- the joined pieces
- قطعات به‌هم‌متصل
- the joined rivers
- رودخانه‌هایِ به‌هم‌پیوسته
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد joined

  1. adjective linked
    Synonyms:
    coupled conjoined allied akin cognate interallied intertwined entwined blended connected united federated amalgamated banded paired wedded married interfused merged mixed put together interdependent combined touching interclasped cemented welded fused interlaced conjugated accompanying associated confederated mingled intermixed hitched affixed attached involved inseparable bracketed affiliated related stuck together unified
    Antonyms:
    separated disparate apart

ارجاع به لغت joined

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «joined» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/joined

لغات نزدیک joined

پیشنهاد بهبود معانی