امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Joint

dʒɔɪnt dʒɔɪnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    joints

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
درزه، بند‌گاه، بند، مفصل، پیوندگاه، زانویی، لولا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the joints of the finger
- بندهای انگشت
- She suffers from stiff joints.
- او از سختی مفاصل رنج می‌برد.
- the joint between two pieces of wood
- محل اتصال دو قطعه چوب
- He filled the brick joints with white cement.
- او درز میان آجرها را با سیمان سفید پر کرد.
- a joint in a pipe
- بست لوله
- Cracks appeared at the joints between the new cement and the old.
- در حد فاصل بین سیمان تازه و قدیمی درزهایی پدیدار شد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun countable
(گوشت) شقه
- a joint of beef
- یک شقه گوشت گاو
noun countable
میخانه، خانه، ساختمان
- Each night he visits a different joint.
- هر شب به محل عیاشی دیگری می‌رود.
- come on over to my joint
- به خانه‌ی من بیا
noun countable
زندان، هلفدانی
- He spent several years in the joint.
- او چند سال در زندان بود.
noun countable
سیگار ماری‌جوانا
- They smoked two joints.
- آن‌ها دو سیگار ماری‌جوانا کشیدند.
adjective
مشترک، توأم، شرکتی، مشاع، شریکی
- joint declaration
- اعلامیه‌ی مشترک
- joint property
- ملک مشترک (مشاع)
- joint winners
- برندگان دوگانه
- joint ownership
- مالکیت مشترک
- a joint account
- حساب (بانکی) مشترک
verb - transitive
گوشت را شقه کردن
- a jointed chicken
- (گوشت) مرغ شقه‌شده (با استخوان)
verb - transitive
(با همبند یا لولا و غیره) وصل کردن، پهلوی هم قرار دادن
- jointed boards
- تخته‌های به هم وصل‌شده
- The stones are jointed nicely.
- سنگ‌ها خوب به هم جور شده‌اند.
- a jointed doll
- عروسک مفصل‌دار (خم‌شو)
- The table's legs are jointed.
- پایه‌های میز تاشو هستند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد joint

  1. adjective shared, combined
    Synonyms:
    collective common communal concerted conjoint conjunct consolidated cooperative hand in hand intermutual joined mutual public united
    Antonyms:
    disjoint separate single uncombined unshared
  1. noun intersection, juncture
    Synonyms:
    abutment articulation bend bond bracket bridge concourse confluence conjuncture connection copula coupling crux elbow hinge hyphen impingement interconnection junction knot link meeting nexus node point seam splice suture swivel tangency tie union vinculum
  1. noun cheap hangout
    Synonyms:
    bar club dive hole in the wall honky-tonk juke joint roadhouse tavern

Idioms

  • out of joint

    1- (استخوان) دررفته 2- درهم و برهم، بلبشو

ارجاع به لغت joint

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «joint» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/joint

لغات نزدیک joint

پیشنهاد بهبود معانی