با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Joypad

ˈdʒɔɪpæd ˈdʒɔɪpæd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
کامپیوتر دسته‌ی بازی
- I need to buy a new joypad for my gaming console as my old one is not functioning properly.
- باید دسته‌ی بازی جدیدی برای کنسول بازی‌ام بخرم چون دسته‌ی بازی‌ قدیمی‌ام به‌درستی کار نمی‌کند.
- She accidentally dropped the joypad and it broke.
- او به‌طور اتفاقی دسته‌ی بازی را انداخت و آن را شکست.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت joypad

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «joypad» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/joypad

لغات نزدیک joypad

پیشنهاد بهبود معانی