با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Jubilant

ˈdʒuːbələnt ˈdʒuːbələnt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
شادمان، شاد، سرمست، هلهله‌کننده، فرخنده، مسرور، خوش‌حال، شادان، شادی‌بخش
- jubilant parades and parties
- رژه‌ها و ضیافت‌های شادی‌بخش
- Jubilant soldiers fired skyward.
- سربازان خوش‌حال تیرهوایی شلیک کردند.
- jubilant drumming
- طبل شادانه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jubilant

  1. adjective happy
    Synonyms: celebrating, doing handsprings, elated, enraptured, euphoric, excited, exuberant, exultant, exulting, flipping, flying, glad, gleeful, joyous, overjoyed, pleased, rejoicing, rhapsodic, thrilled, tickled, triumphal, triumphant
    Antonyms: depressed, sad, sorrowful, unhappy

ارجاع به لغت jubilant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jubilant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/jubilant

لغات نزدیک jubilant

پیشنهاد بهبود معانی