با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Jumping

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    jumped
  • شکل سوم:

    jumped
  • سوم شخص مفرد:

    jumps

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective A2
پرش‌کننده، جهنده
- the jumping bean
- لوبیای جهنده
- the jumping children
- بچه‌های پرش‌کننده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jumping

  1. adjective vaulting
    Synonyms: hopping, skipping, bounding, leaping, hurdling, springing, bouncing, buoyant, active, lively, animated, beating, vibrant, irregular, dynamic, pulsating, shaking, quivering, quaking, trembling, unsteady, throbbing

ارجاع به لغت jumping

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jumping» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/jumping

لغات نزدیک jumping

پیشنهاد بهبود معانی