با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Junk

dʒʌŋk dʒʌŋk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    junked
  • شکل سوم:

    junked
  • سوم شخص مفرد:

    junks
  • وجه وصفی حال:

    junking
  • شکل جمع:

    junks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1
خرت‌وپرت، آت‌وآشغال، چرت‌وپرت، اِسقاط، خنزرپنزر، بنجل، آهن‌پاره
- They sold the old ship for junk.
- آن‌ها کشتی قدیمی را به‌عنوان آهن‌پاره به فروش رساندند.
- Our basement was full of junk.
- زیرزمین ما پر از خرت‌وپرت بود.
- This car is such a piece of junk that nobody will buy it.
- این اتومبیل آن‌قدر بنجل است که هیچ‌کس آن را نخواهد خرید.
- I said "real" jewelry, not this junk from Hong Kong!
- گفتم جواهر واقعی، نه این چیز بنجل از هنگ‌کنگ!
- Stop reading all this junk; read good books!
- از خواندن این چرت‌وپرت‌ها دست بردار و کتاب خوب بخوان!
noun uncountable
انگلیسی آمریکایی عامیانه موادمخدر (به‌ویژه هرویین)
- He lost everything he had due to his addiction to junk.
- او به‌دلیل اعتیادش به موادمخدر همه‌چیزش را از دست داد.
- The city's authorities are cracking down on the distribution of junk within its limits.
- مقامات شهر درحال سرکوب توزیع موادمخدر در محدوده‌ی آنجا هستند.
noun countable
جانک (نوعی کشتی بادبانی چینی)
- The junk sailed across the open sea.
- جانک‌ها از دریای آزاد عبور کردند.
- I saw a beautifully crafted wooden junk in the harbor.
- من یک جانک چوبی زیبا را در بندر دیدم.
noun uncountable
انگلیسی آمریکایی عامیانه اندام‌های خارجی دستگاه تناسلی مردان (شامل آلت تناسلی، کیسه بیضه و بیضه‌ها)
- The doctor examined his junk and assured him everything was normal.
- دکتر اندام‌های دستگاه تناسلی او را معاینه کرد و به او اطمینان داد که همه‌چیز عادی است.
- In a fit of rage, he grabbed his opponent's shirt and gave him a swift punch in the junk.
- او در حالت عصبانیت، پیراهن حریفش را گرفت و مشتی سریع به دستگاه تناسلی او زد.
verb - transitive informal
اسقاط کردن، به دورانداختن
- The army is junking some of its old tanks.
- ارتش درحال اسقاط کردن برخی از تانک‌های کهنه‌اش است.
- Don't junk this radio; it may be fixed.
- این رادیو را دور نینداز! شاید بشود آن را درست کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد junk

  1. noun odds and ends; garbage
    Synonyms: clutter, collateral, debris, filth, hogwash, litter, miscellany, offal, refuse, rubbish, rubble, rummage, salvage, scrap, trash, waste

ارجاع به لغت junk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «junk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/junk

لغات نزدیک junk

پیشنهاد بهبود معانی