امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Keep One's Cool

    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    idiom
    خونسردی خود را حفظ کردن، آرامش خود را از دست ندادن، آرامش خود را حفظ کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - He kept his cool even though it was clear that he was being unfairly treated.
    - او به‌رغم این‌که رفتار ناعادلانه‌ای با او می‌شد، آرامشش را حفظ کرد.
    - He kept his cool in the hospital.
    - او در بیمارستان آرامشش را حفظ کرد.
    - I must keep my cool, she thought; losing my temper isn't going to help.
    - با خودش فکر کرد که باید آرام باشد چون عصبانی شدن کمکی نمی‌کند.
    - Try to keep your cool.
    - سعی کن آرام بمانی.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد keep one's cool

    1. verb remain calm
      Synonyms: control one’s temper, go with the flow, keep calm, keep cool, keep one’s shirt on, restrain oneself

    ارجاع به لغت keep one's cool

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «keep one's cool» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/keep-ones-cool

    لغات نزدیک keep one's cool

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند