با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Keep Track

kip træk kiːp træk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

idiom
چیزی را پیگیری کردن، تعداد یا مقدار چیزی را دانستن، حساب چیزی را داشتن، آگاه بودن
- I find it hard to keep track of all the books I want to read.
- دانستن تعداد تمام کتاب‌هایی که می‌خواهم بخوانم برایم سخت است.
- He always struggles to keep track of time during his meetings.
- او همیشه در طول جلسات خود، حساب زمان را دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت keep track

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «keep track» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/keep-track-of-something

لغات نزدیک keep track

پیشنهاد بهبود معانی