امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Kelly

ˈkeli ˈkeli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

اسم خاص مؤنث

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد kelly

  1. noun United States dancer who performed in many musical films (1912-1996)
    Synonyms:
    Emmett Kelly gene kelly Weary Willie Eugene Curran Kelly
  1. noun United States film actress who retired when she married into the royal family of Monaco (1928-1982)
    Synonyms:
    grace kelly Grace Patricia Kelly Princess Grace of Monaco

ارجاع به لغت kelly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «kelly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/kelly

لغات نزدیک kelly

پیشنهاد بهبود معانی