امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Keynote

ˈkiːnoʊt ˈkiːnəʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
مفتاح، راهنما، نطق اصلی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Sadness is the keynote of these stories.
- حزن زمینه‌ی اصلی این داستان‌ها را تشکیل می‌دهد.
- The mood of compassion that keynotes most of her writing.
- روحیه‌ی همدردی و شفقت که زمینه‌ی اصلی بیشتر آثار او را تشکیل می‌دهد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد keynote

  1. noun theme
    Synonyms:
    basic idea basis center core cornerstone criterion crux essence gist heart idea kernel keystone linchpin mainspring marrow measure motive nub pith principle root source spring standard substance
  1. noun essence, theme
    Synonyms:
    basic idea basis center core cornerstone criterion crux gist heart idea kernel linchpin mainspring marrow measure motive nub pith principle root source spring standard substance

ارجاع به لغت keynote

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «keynote» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/keynote

لغات نزدیک keynote

پیشنهاد بهبود معانی