امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Kindred

ˈkɪndrɪd ˈkɪndrɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective
خویش، خویشاوند، قوم و خویشی، وابستگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- two kindred spirits
- دو روح (شخص) هم‌سرشت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد kindred

  1. adjective corresponding, matching
    Synonyms:
    affiliated agnate akin alike allied analogous cognate congeneric congenial connate connatural consanguine germane homogeneous incident kin likable parallel related similar
    Antonyms:
    irrelevant noncorresponding unaffiliated
  1. noun blood relative
    Synonyms:
    affinity blood clan connection consanguinity cousin family flesh folk homefolk house kin kinsfolk kinsperson lineage race relation relationship stock tribe

ارجاع به لغت kindred

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «kindred» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/kindred

لغات نزدیک kindred

پیشنهاد بهبود معانی