امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Kitty

ˈkɪti ˈkɪti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    kitties

معنی

noun
بچه گربه، پیشی، دختر جوان، زن سبک و جلف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد kitty

  1. noun A feminine name
    Synonyms:
    pool pot jackpot cat kitten stakes
  1. noun Informal terms referring to a domestic cat
    Synonyms:
    kitten kitty-cat puss pussycat

ارجاع به لغت kitty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «kitty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/kitty

لغات نزدیک kitty

پیشنهاد بهبود معانی