امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Knack

næk næk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صدای شکستگی، صدای شلاق، استعداد، حقه، طرح، ابتکار، زرنگی، مهارت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- It is easy to operate this machine, once you've got the knack of it.
- وقتی که لم این ماشین را به دست بیاوری، کار کردن با آن برایت آسان خواهد شد.
- He has a knack of making friends.
- او در دوست‌یابی مهارت دارد.
- My typewriting used to be good, but recently I've lost the knack.
- ماشین‌نویسی من خوب بود، ولی اخیراً مهارت خود را از دست داده‌ام.
- the knack of doing something
- مهارت (یا فوت و فن) انجام چیزی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد knack

  1. noun ability, talent
    Synonyms:
    adroitness aptitude aptness bent capacity command dexterity expertise expertism expertness facility faculty flair forte genius gift handiness hang of it head ingenuity know-how mastership nose propensity quickness readiness savvy set skill skillfulness trick turn
    Antonyms:
    inability ineptitude lack want

ارجاع به لغت knack

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «knack» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/knack

لغات نزدیک knack

پیشنهاد بهبود معانی