با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Knock Down

American: ˈnɑːkˈdaʊn British: nɒkdaʊn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb
با ضربه به زمین زدن
phrasal verb
حراج کردن
phrasal verb
قطعه قطعه کردن
phrasal verb
به دست آوردن، کسب کردن
phrasal verb
پایین آوردن، کاهش دادن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد knock down

  1. phrasal verb Hit or knock (something), intentionally or accidentally (so that it falls)
  2. phrasal verb Demolish
  3. phrasal verb At an auction, to declare (something) sold with a blow from the gavel
  4. phrasal verb Reduce the price of
  5. phrasal verb Drink fast
  6. phrasal verb Disassemble for shipment

ارجاع به لغت knock down

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «knock down» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/knock down

لغات نزدیک knock down

پیشنهاد بهبود معانی