Kvetch
kvetʃ
kvetʃ
kvetʃ
آخرین به‌روزرسانی:
معنی‌ها
verb - intransitive
noun
(عامیانه) شکایت کردن، غرولند کردن
verb - intransitive
noun
(عامیانه) آدم غرولندو، آدم همیشه ناخشنود، آدم بدقلق
مترادف و متضاد kvetch
-
verb Express complaints, discontent, displeasure, or unhappinessSynonyms:complain kick plain sound-off quetchAntonyms:cheer
ارجاع به لغت kvetch
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «kvetch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/kvetch