امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Lacing

American: ˈleɪsɪŋ British: ˈleɪsɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    laced
  • شکل سوم:

    laced
  • سوم‌شخص مفرد:

    laces

معنی

noun
توری، یراق، یراق‌دوزی، ملیله‌دوزی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lacing

  1. noun A cord that is drawn through eyelets or around hooks in order to draw together two edges (as of a shoe or garment)
    Synonyms:
    bond hitch lace tie
  1. verb Make by braiding or interlacing
    Synonyms:
    tying twining plaiting intertwining uniting closing interlacing entwining threading stringing braiding netting lashing fastening decorating bordering adorning binding
    Antonyms:
    untying undoing unfastening
  1. verb Add alcohol to (beverages)
    Synonyms:
    fortifying spiking
  1. noun The act of inflicting corporal punishment with repeated blows
    Synonyms:
    beating thrashing licking drubbing trouncing whacking

ارجاع به لغت lacing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lacing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lacing

لغات نزدیک lacing

پیشنهاد بهبود معانی