با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Lamp

læmp læmp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    lamps

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
لامپ، چراغ، لامپا، فانوس، درخشیدن
noun countable
جراغ، لامپ
- Alladdin's magic lamp
- چراغ جادوی علاالدین
- an electric lamp
- چراغ الکتریکی
- a gas lamp
- چراغ گاز(ی)
- fluorescent lamp
- چراغ (یا لامپ) فلورسنت
- Let truth be the lamp at your feet.
- بگذار حقیقت چراغ راه تو باشد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lamp

  1. noun lantern
    Synonyms: beacon, flashlight, gas lamp, gaslight, hurricane lamp, kerosene lamp, light, searchlight, torch

ارجاع به لغت lamp

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lamp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lamp

لغات نزدیک lamp

پیشنهاد بهبود معانی