امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Landfill

ˈlændfɪl ˈlændfɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    landfilled
  • شکل سوم:

    landfilled
  • سوم‌شخص مفرد:

    landfills
  • وجه وصفی حال:

    landfilling
  • شکل جمع:

    landfills

توضیحات

همچنین در معنای اول می‌توان از landfill site به‌جای landfill استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
خاک‌چال، محل دفن زباله

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The landfill was filled to capacity after the holiday season.
- پس‌از فصل تعطیلات، ظرفیت خاک‌چال تکمیل شد.
- Trash from the festival was transported directly to the landfill.
- زباله‌های جشنواره مستقیماً به محل دفن زباله منتقل می‌شد.
noun uncountable
فرایند دفن زباله
- The city is running out of space in the landfill.
- زمان فرایند دفن زباله‌ی شهر رو به اتمام است.
- Proper waste management can reduce the reliance on landfill.
- مدیریت صحیح پسماند می‌تواند تکیه به فرایند دفن زباله را کاهش دهد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد landfill

  1. noun dump
    Synonyms:
    ash heap depot disposal area dumping ground garbage lot hazardous waste dump junk pile junkyard recycling station refuse heap rubbish pile toxic waste site transfer station

ارجاع به لغت landfill

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «landfill» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/landfill

لغات نزدیک landfill

پیشنهاد بهبود معانی