با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Lateral

ˈlætrəl ˈlætrəl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more lateral
  • صفت عالی:

    most lateral

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
جانبی، عرضی
noun adjective
پهلویی، جانبی، افقی، واقع در خط افقی، جنبی
- lateral movement
- حرکت پهلو سوی
- the lateral branches of a tree
- شاخه‌های کناری درخت
- lateral deviation
- انحراف کنارین
- a lateral view
- منظره‌ی جانبی
- lateral-fricative
- کناری - سایشی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lateral

  1. adjective sideways
    Synonyms: crabwise, edgeways, flanking, oblique, side, side-by-side, sidelong, sideward, sidewise, skirting
    Antonyms: centered, central

ارجاع به لغت lateral

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lateral» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lateral

لغات نزدیک lateral

پیشنهاد بهبود معانی