با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Layer

ˈleɪər ˈleɪə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    layered
  • شکل سوم:

    layered
  • سوم شخص مفرد:

    layers
  • شکل جمع:

    layers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
چینه، لایه، لا، ورقه‌ورقه، ورقه
- multi-layered
- چند لا
- geological layers
- لایه‌های زمین‌شناسی
- The old table was covered by several layers of paint.
- میز قدیمی از چندین لایه رنگ پوشیده شده بود.
- The cake had alternate layers of chocolate and vanilla.
- کیک یک در میان از لایه‌های شکلات و وانیل درست شده بود.
noun countable
(یک) لایه، (یک) رویه، یک دست رنگ، رده، رج
- She was wearing several layers of clothing.
- او چندین جامه روی هم پوشیده بود.
- the upper layers of the atmosphere
- طبقات بالای جو
noun
(شخص یا چیز) گذارنده، نهنده، نهشگر
verb - transitive
لایه لایه کردن
verb - transitive
طبقه‌بندی کردن، مطبق کردن
verb - intransitive
(با خواباندن) گیاه رویاندن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد layer

  1. noun coating, tier
    Synonyms: band, bed, blanket, coat, coping, couch, course, cover, covering, film, flag, flap, floor, fold, girdle, lamina, lamination, lap, mantle, overlap, overlay, panel, ply, row, seam, sheet, slab, story, stratum, stripe, substratum, thickness, zone

ارجاع به لغت layer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «layer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/layer

لغات نزدیک layer

پیشنهاد بهبود معانی