امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Leadoff

American: ˈliːˌdɒf British: ˈliːˌdɒf
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
عازم شدن، عزیمت کردن، رهبری کردن، رهبری، آغاز، ضربت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد leadoff

  1. noun The act or process of bringing or being brought into existence
    Synonyms:
    start beginning commencement inauguration inception incipience incipiency initiation launch opening origination kickoff
  1. adjective Of, relating to, or occurring at the start of something
    Synonyms:
    beginning inceptive incipient initial initiatory introductory

ارجاع به لغت leadoff

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «leadoff» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/leadoff

لغات نزدیک leadoff

پیشنهاد بهبود معانی