با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Lees

ˈliːz liːz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural
ته‌نشست‌ها، رسوبات (مشروب) (در اثر گذر زمان یا تخمیر)
- The lees can be used to make a delicious sauce for cooking.
- از ته‌نشست می‌توان سس خوشمزه‌ای برای پخت‌وپز درست کرد.
- The winemaker carefully separated the lees from the wine.
- شراب‌ساز با دقت رسوبات را از شراب جدا کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lees

  1. noun Matter that settles on a bottom or collects on a surface by a natural process
    Synonyms: deposit, residue, dregs, sediment, remains, dreg, precipitate, precipitation

ارجاع به لغت lees

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lees» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lees

لغات نزدیک lees

پیشنهاد بهبود معانی