شکل جمع:
legsthe crook of one's arm (or leg)
بخش نرم و خمشپذیر بازو (یا ران)
یک مرحله جلو زدن (از)
(عامیانه) پرخاشگری کردن، براق شدن
(عامیانه) 1- (در سوار شدن بر اسب کسی را) کمک کردن 2- فرجه دادن، (در پیشرفت و غیره) یاری دادن
(عامیانه) راه رفتن، شلنگ انداختن، دویدن
(با خم کردن زانو) تعظیم کردن
(عامیانه) دلیل و بهانه و مدرک یا شاهدی نداشتن، اصلاً حق یا شایستگی نداشتن
در روزها یا مراحل آخر
کسی را دست انداختن یا مورد شوخی و گولزنی قرار دادن
(عامیانه) 1- شتاب کردن، عجله کردن
2- رقصیدن، پایکوبی کردن
رقصیدن، پایکوبی
قدم زدن (بهویژه پس از مدتها بیتحرکی)، راه رفتن
(عامیانه) فرار کردن، به چاک زدن، فلنگ را بستن
talk someone's ear(or arm or leg) off
(عامیانه) با پرحرفی گوش کسی را کر کردن
(انگلیسی - عامیانه) از بستر خواب برخاستن
به قیمت خون، بسیار گران، مبلغ گزاف
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «leg» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/leg