با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Lemon

ˈlemən ˈlemən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    lemons

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun countable uncountable A2
غذا و آشپزی گیاه‌شناسی لیمو (تُرش)، درخت لیمو ترش
noun
(در بریتانیا) (عامیانه) چیز مزخرف، چیز افتضاح، آدم پَپه
- The used car I bought turned out to be a lemon.
- ماشین دست دومی که خریدم، خیلی بد از کار درآمد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lemon

  1. noun dud
    Synonyms: failure, flop, junk, piece of junk, reject

Collocations

ارجاع به لغت lemon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lemon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lemon

لغات نزدیک lemon

پیشنهاد بهبود معانی