با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉
شرکت در نظرسنجی

    Lengthening

    ˈlɛŋθənɪŋ ˈlɛŋθənɪŋ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      lengthened

    • شکل سوم:

      lengthened

    • سوم شخص مفرد:

      lengthens

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective C1
    ممتد، ادامه‌دار، درازشده، کش‌داده‌شده، پیوسته
    - As the day turned into evening, the lengthening shadows stretched across the yard.
    - وقتی که روز به غروب تبدیل شد، سایه‌های ممتد در حیاط گسترده شد.
    - The lengthening list of tasks was overwhelming, but she managed to complete them all.
    - فهرست ادامه‌دار وظایف بسیار زیاد بود، اما او موفق شد همه‌ی آ‌ن‌ها را به انجام برساند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد lengthening

    1. verb To grow longer
      Synonyms: expanding, increasing, producing
    2. verb Make longer
      Synonyms: stretching, producing, protracting, continuing, expanding, prolonging, amplifying, extending, proceeding, elongating, increasing, spinning, dilating, distending, expatiating, reaching
      Antonyms: abbreviating, contracting, shortening, cutting, decreasing
    3. noun The act of prolonging something
      Synonyms: prolongation, protraction, perpetuation

    ارجاع به لغت lengthening

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «lengthening» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lengthening

    لغات نزدیک lengthening

    پیشنهاد بهبود معانی