امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Liberated

ˈlɪbəreɪtɪd ˈlɪbəreɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    liberates
  • وجه وصفی حال:

    liberating

معنی

adjective
غیرسنتی، باز، آزاد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد liberated

  1. verb Release (gas or energy) as a result of a chemical reaction or physical decomposition
    Synonyms:
    released freed loosed manumitted sprung unchained unbound rescued unloosened emancipated redeemed unloosed loosened discharged delivered cleared acquitted
    Antonyms:
    confined
  1. verb Give equal rights to; of women and minorities
    Synonyms:
    emancipated analyzed sublimated purified separated extracted disengaged
    Antonyms:
    limited restrained prevented
  1. adjective Free from traditional social restraints
    Synonyms:
    emancipated

ارجاع به لغت liberated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «liberated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/liberated

لغات نزدیک liberated

پیشنهاد بهبود معانی