امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Light-headed

ˈlaɪtˌhedəd ˈlaɪtˌhedəd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
منگ، گیج، دارای سرگیجه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- She'd had a couple of glasses of champagne and was starting to feel light-headed.
- بعد از چند لیوان شامپاین، احساس منگی کرد.
- If you skip breakfast, you may feel light-headed.
- اگر صبحانه نخوری، ممکن است احساس گیجی بکنی.
adjective
دمدمی، سبک‌سر، سبک‌مغز، بی‌خیال
- His sister is a bit light-headed.
- خواهرش کمی دمدمی است.
- She knew that people might think her light-headed.
- او می‌دانست که مردم فکر خواهند کرد که او سبک‌مغز است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد light-headed

  1. adjective silly
    Synonyms:
    bird-brained changeable delirious dizzy empty-headed faint featherbrained fickle flighty flippant foolish frivolous gaga giddy harebrained hazy inane light-headed punchy reeling rocky scatterbrained shallow superficial swimming swimmy tired trifling vertiginous whirling woozy
    Antonyms:
    gloomy miserable
  1. adjective silly; feeling faint
    Synonyms:
    changeable delirious dizzy empty featherbrained fickle flighty flippant foolish frivolous gaga giddy harebrained hazy punchy reeling rocky scatterbrained shallow superficial swimming swimmy tired trifling vertiginous whirling woozy
    Antonyms:
    healthy ok sober

ارجاع به لغت light-headed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «light-headed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lightheaded

لغات نزدیک light-headed

پیشنهاد بهبود معانی