با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Limitative

ˈlɪmɪtətɪv ˈlɪmɪtətɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
محدودکننده، حصری، منحصرکننده، کرانگر، کرانمندگر
- The limitative nature of the law restricts certain activities.
- ذات حصری قانون بعضی از فعالیت‌ها را محدود می‌کند.
- The limitative factors of the project need to be considered before moving forward.
- عوامل محدودکننده‌ی پروژه باید قبل از پیش بردن آن مورد ملاحظه قرار بگیرند.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت limitative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «limitative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/limitative

لغات نزدیک limitative

پیشنهاد بهبود معانی