با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Limn

lɪm lɪm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
مصورکردن، تذهیب کردن (کتاب و غیره)، رنگ‌آمیزی کردن، آب رنگ زدن
- Every painting in the room had been limned by the brush of a master.
- هر یک از نقاشی‌های اتاق توسط یک استاد کشیده شده بود.
- His testimony limned a terrible situation.
- گواهی او بیانگر وضع وحشت‌انگیزی بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد limn

  1. verb To present a lifelike image of
    Synonyms: delineate, depict, show, describe, portray, represent, express, image, picture, render, draw, paint, outline

ارجاع به لغت limn

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «limn» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/limn

لغات نزدیک limn

پیشنهاد بهبود معانی