با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Limpsy

آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین limpsey و limsy نیز نوشته می‌شود ولی حالت نوشتار limpsy رایج است.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
لنگان، بی‌حال، بی‌رمق، سست، ضعیف
- The limpsy child could barely walk.
- کودک بی‌حال به‌سختی می‌توانست راه برود.
- the limpsey old man
- پیرمرد ضعیف
- The limsy girl struggled to walk up the stairs.
- دختر بی‌رمق به‌سختی از پله‌ها بالا رفت.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت limpsy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «limpsy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/limpsy

لغات نزدیک limpsy

پیشنهاد بهبود معانی