با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Lineament

ˈlɪniəmənt ˈlɪniəmənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
نشان ویژه، خط، طرح، سیما، طرح‌بندی، خطوط چهره، صفات مشخصه
- I could read sorrow in their lineaments.
- می‌توانستم غم را در چهره‌ی آنان بخوانم.
- the lineaments of Christian life
- ویژگی‌های زندگانی طبق آیین مسیح
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lineament

  1. noun A characteristic property that defines the apparent individual nature of something
    Synonyms: feature, configuration, quality, contour, character
  2. noun The characteristic parts of a person's face: eyes and nose and mouth and chin
    Synonyms: feature

ارجاع به لغت lineament

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lineament» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lineament

لغات نزدیک lineament

پیشنهاد بهبود معانی