با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Linen

ˈlɪnɪn ˈlɪnɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C2
پوشاک کتان (پارچه)
- The tailor used linen fabric to create the elegant dress.
- خیاط برای دوخت این لباس زیبا از پارچه‌ی کتان استفاده کرد.
- Linen is known for its durability.
- کتان به دوامش معروف است.
adjective
کتان، کتانی، از جنس کتان
- linen thread
- نخ کتان
- She wore a linen dress to the beach.
- برای رفتن به ساحل لباس کتانی به تن داشت.
- linen towels
- حوله‌هایی از جنس کتان
- His linen shirt was wrinkled.
- پیراهن کتانش چروک شده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد linen

  1. noun Things made of linen, or of cotton, etc., as tablecloths, sheets, shirts, etc.
    Synonyms: cloth, bedding, material, cambric, brabant, flaxen fabric, linen-paper, damask, sheeting, dornick, fabric, garments, linen cloth, lawn, lingerie, napery, bodywear, paper, thread, toile, leatherware

ارجاع به لغت linen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «linen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/linen

لغات نزدیک linen

پیشنهاد بهبود معانی