امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

List

lɪst lɪst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    listed
  • شکل سوم:

    listed
  • سوم‌شخص مفرد:

    lists
  • وجه وصفی حال:

    listing
  • شکل جمع:

    lists

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
فهرست، صورت، جدول، لیست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a list of the books I need
- فهرست کتابهای مورد نیاز من
- Make a list of their names.
- صورت اسامی آن‌ها را تهیه کن.
- Put my name on the list too.
- نام مرا هم در فهرست وارد کن.
- Take her name off the list.
- اسم او را از فهرست حذف کن.
- a guest list
- فهرست مهمانان
- blacklist
- فهرست سیاه
- a list of our publications
- فهرست انتشارات ما
- the workers' listed demands
- خواسته‌های فهرست‌شده‌ی کارگران
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - intransitive
کج شدن، مایل شدن (کشتی)
- The ship had listed to one side and was close to tipping over.
- کشتی به یک سو خم شده بود و نزدیک بود واژگون شود.
verb - transitive
فهرست کردن، در فهرست وارد کردن
- I will do as I list.
- هرجور دلم بخواهد، خواهم کرد.
- All of the books in the library have been listed.
- همه‌ی کتاب‌های کتابخانه فهرست شده‌اند.
- The students' names are listed alphabetically.
- نام دانش آموزان به ترتیب الفبا فهرست شده است.
noun countable
سجاف، حاشیه، کنار، شیار، نرده
verb - transitive
خواستن، میل کردن
verb - transitive
(قدیمی) وارد خدمت نظام شدن، (بورس سهام) سهام یا اوراق بهادار را برای خرید و فروش در بورس پذیرفتن
verb - intransitive
در لیست فروش قرار دادن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد list

  1. noun record, tabulation
    Synonyms: account, agenda, archive, arrangement, ballot, bill, brief, bulletin, calendar, canon, catalog, catalogue, census, checklist, contents, dictionary, directory, docket, draft, enumeration, file, gazette, index, inventory, invoice, lexicon, lineup, listing, loop, manifest, memorandum, menu, outline, panel, poll, program, prospectus, register, roll, roll call, row, schedule, screed, scroll, series, slate, statistics, syllabus, table, tally, thesaurus, ticket, timetable, vocabulary
  2. verb keep a record; tabulate
    Synonyms: arrange, bill, book, button down, calender, catalogue, census, chart, chronicle, classify, detail, docket, enroll, enter, enumerate, file, index, inscribe, insert, inventory, invoice, itemize, keep count, manifest, note, numerate, particularize, peg, place, poll, post, put down as, put down for, record, register, run down, schedule, set down, specialize, specify, spell out, tab, tally, tick off, write down
    Antonyms: forget
  3. verb lean, slant
    Synonyms: cant, careen, heel, incline, pitch, recline, slope, tilt, tip
    Antonyms: lie, straighten

Collocations

  • listed building

    (انگلیس) ساختمان تاریخی (که در فهرست بناهای تاریخی و مورد حراست وارد شده است)

  • hate list

    فهرست (اشخاص یا چیزهای) منفور، کین فهرست

  • price list

    بهانامه، فهرست قیمتها

  • shopping list

    فهرست خرید، لیست خرید

ارجاع به لغت list

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «list» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/list

لغات نزدیک list

پیشنهاد بهبود معانی