امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Loco

ˈloʊkoʊ ˈləʊkəʊ ˈləʊkəʊ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive adjective
گون کتیرا، نوعی گل زبان در قفا، مسموم شدن، مجنون، دیوانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد loco

  1. adjective Afflicted with or exhibiting irrationality and mental unsoundness
    Synonyms:
    daft dotty bonkers cracked batty buggy fruity crackers loony nuts nutty wacky brainsick crazy demented disordered distraught insane lunatic mad maniac maniacal mentally ill moonstruck off touched unbalanced unsound wrong balmy barmy daffy bats gaga bananas cuckoo screwy non compos mentis haywire kooky kookie loopy round-the-bend around-the-bend whacky

ارجاع به لغت loco

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «loco» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/loco

لغات نزدیک loco

پیشنهاد بهبود معانی