امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Loiter

ˈlɔɪt̬ər ˈlɔɪtə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive
درنگ کردن، تأخیر کردن، دیر پاییدن، معطل کردن، با تنبلی حرکت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
verb - intransitive
کسی که در رفتن تعلل کند، پرسه زن
- We loitered about the school all day.
- ما تمام روز در اطراف مدرسه پرسه زدیم.
- Don't loiter on the job!
- سر کار وقت‌تلفی نکن!
- Those found loitering in the hotel lobby will be kicked out.
- کسانی‌که در سرسرای هتل می‌پلکند، اخراج خواهند شد.
- The maid servant loitered so much along the way that she got home two hours late.
- کلفت آن‌قدر آهسته راه می‌رفت و سر راه مکث می‌کرد که دو ساعت دیر به منزل رسید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد loiter

  1. verb hang around; stroll
    Synonyms:
    amble dabble dally dawdle delay diddle drag flag fritter away get no place fast halt hover idle lag linger loaf loll lounge pass time pause poke procrastinate put off ramble saunter shamble shuffle slacken slough tarry trail traipse wait waste time
    Antonyms:
    hurry leave rush vamoose

ارجاع به لغت loiter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «loiter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/loiter

لغات نزدیک loiter

پیشنهاد بهبود معانی