امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Loud

laʊd laʊd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    louder
  • صفت عالی:

    loudest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb A2
رسا، بلند، با صدای بلند، بلندآوا، گوش‌خراش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- I heard a loud noise.
- صدای بلندی به گوشم رسید.
- Please speak louder.
- لطفاً بلندتر حرف بزنید.
- The radio is too loud.
- صدای رادیو خیلی بلند است.
- I want to say loud and clear that ...
- می‌خواهم با صدای رسا و آشکار بگویم که ...
- loud singing
- آواز با صدای بلند
- He spoke loudly.
- او بلند حرف می‌زد.
- Say it out loud!
- با صدای بلند بگو!
نمونه‌جمله‌های بیشتر
adjective
جلف، زرق‌وبرق‌دار، پرجلوه، اجق‌وجق
- He was wearing a loud shirt.
- او پیراهن جلفی به تن داشت.
- loud colors
- رنگ‌های زرق‌وبرق‌دار
adjective
پرسروصدا، پرهیاهو، شلوغ، پرهمهمه، پرصدا
- He is the loudest student in class.
- او پر سروصداترین شاگرد کلاس است.
- a loud bell
- ناقوس پرصدا
- a loud explosion
- انفجار پرصدا
adjective
زشت، زننده، نامطبوع، ناخوشایند، منزجرکننده
- a loud fish smell
- بوی نامطبوع ماهی
- their loud protests
- اعتراضات زننده‌ی آنان
- loud denials
- انکارهای منزجرکننده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد loud

  1. adjective blaring, noisy
    Synonyms:
    big blatant blustering boisterous booming cacophonous clamorous crashing deafening deep ear-piercing ear-splitting emphatic forte full full-mouthed fulminating heavy high-sounding intense loud-voiced lusty obstreperous pealing piercing powerful rambunctious raucous resonant resounding ringing roaring rowdy sonorous stentorian strident strong thundering tumultuous turbulent turned up uproarious vehement vociferous wakes the dead
    Antonyms:
    inaudible low quiet soft subdued
  1. adjective offensive, gaudy
    Synonyms:
    brash brassy brazen chintzy coarse crass crude flamboyant flashy garish glaring gross lurid meretricious obnoxious obtrusive ostentatious raucous rude showy tasteless tawdry vulgar
    Antonyms:
    inoffensive quiet soft tasteful

Collocations

  • out loud

    با صدای بلند، به‌طور رسا

Idioms

  • for crying out loud

    (عامیانه ـ حرف ندا حاکی از تعجب یا آزردگی) ای وای!

لغات هم‌خانواده loud

  • adjective
    loud

ارجاع به لغت loud

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «loud» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/loud

لغات نزدیک loud

پیشنهاد بهبود معانی