امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Lover

ˈlʌvər ˈlʌvə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    lovers

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
عاشق، دوست‌دار، فاسق، خاطرخواه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- my lover who was cruel and ...
- نگار من که جفا کار بود و ...
- Those two seem to be lovers.
- به‌نظر می‌رسد که آن دو عاشق و معشوق باشند.
- a married woman who has a lover
- زن شوهر‌داری که فاسق دارد
- a lover of Persian music
- دوست‌دار موسیقی ایرانی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lover

  1. noun person having sexual relationship
    Synonyms:
    admirer beau beloved boyfriend companion courter darling dear dearest escort fiancé fiancée flame girlfriend idolizer inamorata inamorato infatuate Juliet paramour petitioner Romeo significant other solicitor steady suitor suppliant swain sweetheart truelove valentine wooer
    Antonyms:
    enemy

لغات هم‌خانواده lover

  • verb - intransitive
    love

ارجاع به لغت lover

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lover» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lover

لغات نزدیک lover

پیشنهاد بهبود معانی