امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Lucky

ˈlʌki ˈlʌki
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    luckier
  • صفت عالی:

    luckiest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective A2
خوش‌اقبال، بختیار، خوش‌یمن، خوش‌قدم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- He is a lucky man.
- او مرد خوش‌شانسی است.
- This is my lucky sign.
- این علامت برای من آمد دارد.
- a lucky bead
- مهره‌ی شگون‌دار
- a lucky change
- دگرگونی موفقیت‌آمیز
- a lucky escape from certain death
- فرار نیک‌بختانه از مرگ حتمی
- You were lucky not to get arrested.
- شانس آوردی که بازداشت نشدی.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lucky

  1. adjective fortunate, opportune
    Synonyms:
    advantageous adventitious all systems go auspicious beneficial benign blessed charmed coming up roses everything going favored felicitous fortuitous getting a break golden happy hit it big holding aces hopeful hot in the groove into something on a roll on a streak promising propitious prosperous providential serendipitous striking it rich successful timely well
    Antonyms:
    bad inopportune unfortunate unlucky unpropitious unsuccessful

Collocations

  • be lucky to

    خوش اقبال بودن در، شانس آوردن

لغات هم‌خانواده lucky

ارجاع به لغت lucky

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lucky» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lucky

لغات نزدیک lucky

پیشنهاد بهبود معانی