امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Luminous

ˈluːmɪnəs ˈluːmɪnəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more luminous
  • صفت عالی:

    most luminous

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
درخشان، فروزان، روشنی‌بخش، نورانی، تابان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Stars are luminous objects.
- ستارگان اجسام نورانی هستند.
- the luminous smile that lighted her face
- لبخند نورانی که چهره‌اش را روشن کرده بود
- the luminous future of this young man
- آینده‌ی روشن این مرد جوان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد luminous

  1. adjective bright, glowing
    Synonyms:
    beaming brilliant clear crystal effulgent fulgent illuminated incandescent lambent lighted lit lucent lucid luminescent lustrous radiant refulgent resplendent shining translucent transparent vivid
    Antonyms:
    dark dim dull gloomy
  1. adjective obvious, understandable
    Synonyms:
    apprehensible bright brilliant clear comprehendible comprehensible evident fathomable graspable intelligible knowable lucid perspicacious perspicuous
    Antonyms:
    obscure unclear unintelligible vague

ارجاع به لغت luminous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «luminous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/luminous

لغات نزدیک luminous

پیشنهاد بهبود معانی