امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Lure

lʊr lʊə / / ljʊə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    lured
  • شکل سوم:

    lured
  • سوم‌شخص مفرد:

    lures
  • وجه وصفی حال:

    luring
  • شکل جمع:

    lures

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
گیرایی، جذبه، کشش، دام، تله (هر چیزی که جلب یا وسوسه می‌کند)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- the lure of the stage
- گیرایی صحنه‌ی تئاتر
- that free country's lure for settlers
- جاذبه‌ی آن کشور آزاد برای مهاجران
noun countable
طعمه (حشره‌ی مصنوعی یا حیوان کوچک دیگری که به قلاب ماهیگیری متصل می‌شود)
- The colorful lure bobbed enticingly in the water.
- طعمه‌ی رنگارنگ به‌طرز اغواکننده‌ای در آب حرکت می‌کرد.
- As the sun set, the fish began to gather around the lure.
- پس از غروب خورشید، ماهی‌ها شروع به جمع شدن در اطراف طعمه کردند.
noun countable
طبله (وسیله‌ای است که در شاهین‌بازی استفاده می‌شود و معمولاً از چرم ساخته می‌شود و یک جفت بال یا پر پرنده به آن متصل است)
- The falconer used a lure to train the hawk.
- شاهین‌باز از طبله برای آموزش دادن به شاهین استفاده کرد.
- The feathered lure swayed gently in the breeze, drawing the hawk's attention.
- طبله‌ی پردار به‌آرامی در نسیم تکان می‌خورد و توجه شاهین را به خود جلب می‌کرد.
verb - transitive
فراخواندن (شاهین) (با استفاده از طبله)
- The falconer lured the hawk with precision and skill.
- شاهین‌باز با دقت و مهارت بالا شاهین را فراخواند.
- The trainer demonstrated how to lure the hawk.
- مربی نشان داد که چگونه می‌توان شاهین را فراخواند.
verb - transitive
اغوا کردن، فریفتن، وسوسه کردن (برای انجام کاری یا رفتن به جایی به‌ویژه با ارائه‌ی چیزی فریبنده)
- I was lured on by her beauty.
- زیبایی او مرا اغوا کرد.
- Don't let money lure you into doing something wrong.
- نگذار پول تو را به انجام کار خلاف وسوسه کند.
- They advertise in order to lure customers.
- برای فریب مشتری آگهی می‌دهند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lure

  1. noun bait
    Synonyms:
    allurement ambush appeal attraction bribe call camouflage carrot come-on con game decoy delusion draw enticement fake gimmick hook illusion incentive inducement inveiglement invitation magnet mousetrap pull seducement seduction siren song sitting duck snare sweetener temptation tout trap trick
    Antonyms:
    deterrent warning
  1. verb attract, seduce
    Synonyms:
    allure bag bait beckon beguile bewitch cajole captivate capture catch charm come on decoy drag draw enchant ensnare entice fascinate grab haul hit on hook inveigle invite lead on pull rope steer suck in sweep off one’s feet tempt train turn on
    Antonyms:
    antagonize disenchant disgust dissuade repulse turn off

ارجاع به لغت lure

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lure» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lure

لغات نزدیک lure

پیشنهاد بهبود معانی