امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Lust

lʌst lʌst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    lusted
  • شکل سوم:

    lusted
  • سوم‌شخص مفرد:

    lusts
  • وجه وصفی حال:

    lusting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive
شهوت، هوس، حرص و آز، شهوت داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He attacked women to satisfy his lust.
- برای ارضاء شهوت خود به زن‌ها حمله می‌کرد.
- to curb one's lust
- شهوت خود را مهار کردن
- to gratify one's lusts
- شهوات خود را ارضا کردن
- Love brings peace; lust is a violent storm.
- عشق آرامش می‌آورد، شهوت توفان مهیب است.
- the lust for money
- حرص پول
- a lust for power
- شهوت قدرت
- He lusted after the neighbor's wife.
- او به زن همسایه نظر داشت.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lust

  1. noun appetite, passion
    Synonyms:
    animalism aphrodisia appetence appetition avidity carnality concupiscence covetousness craving cupidity desire eroticism excitement fervor greed hunger itch lasciviousness lechery lewdness libido licentiousness longing prurience pruriency salaciousness salacity sensualism sensuality thirst urge wantonness weakness yen
    Antonyms:
    chastity disenchantment disgust
  1. verb desire strongly
    Synonyms:
    ache be consumed with desire be hot for covet crave hanker hunger for itch long need pine thirst want wish yearn yen
    Antonyms:
    be chaste be pure dislike

ارجاع به لغت lust

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lust» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lust

لغات نزدیک lust

پیشنهاد بهبود معانی