امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Made-up

ˈmeɪdˈəp meɪdʌp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
آرایش و پیرایش آرایش‌کرده، بزک‌کرده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- She's sometimes very heavily made-up.
- او گاهی اوقات به‌شدت آرایش می‌کند.
- She came to the office all made-up.
- او بزک‌کرده به اداره آمد.
adjective
ساختگی، تقلبی، مصنوعی، دروغین، جعلی، من‌درآوردی
- a made-up story
- داستان ساختگی
- made-up information
- اطلاعات جعلی
adjective
خوش‌حال، ذوق‌زده
- She wore a made-up smile after receiving the promotion.
- او پس‌از دریافت ترفیع، لبخندی ذوق‌زده کرد.
- The made-up atmosphere at the family reunion filled my heart with happiness.
- فضای خوش‌حالی در جمع خانواده، قلبم را پر از شادی کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد made-up

  1. adjective invented mentally
    Synonyms:
    fabricated false fictional imaginary make-believe mythical prepared specious trumped-up unreal untrue
    Antonyms:
    original real true

ارجاع به لغت made-up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «made-up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/made-up-2

لغات نزدیک made-up

پیشنهاد بهبود معانی