امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Magician

məˈdʒɪʃn məˈdʒɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    magicians

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
شعبده‌باز، تردست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The magician pulled a rabbit out of a hat.
- شعبده‌باز یک خرگوش را از کلاه بیرون کشید.
- Children gathered around to watch the magician's show.
- بچه‌ها دور هم جمع شدند تا نمایش شعبده‌باز را تماشا کنند.
noun countable
جادوگر، ساحر، افسونگر
- In the story, the magician used ancient spells to protect the kingdom.
- در داستان، جادوگر از طلسم‌های باستانی برای محافظت از پادشاهی استفاده کرد.
- In the enchanted forest, a powerful magician resided.
- در جنگل طلسم شده، ساحر قدرتمندی ساکن بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد magician

  1. noun person who performs supernatural
    Synonyms:
    feats or tricks archimage charmer conjurer diabolist diviner enchanter enchantress exorciser exorcist fortune-teller genie genius illusionist marvel medicine person medium miracle worker necromancer prophet satanist seer shaman siren soothsayer sorcerer spellbinder thaumaturge theurgist trickster virtuoso voodoo warlock witch witch doctor wizard

لغات هم‌خانواده magician

ارجاع به لغت magician

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «magician» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/magician

لغات نزدیک magician

پیشنهاد بهبود معانی