با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Maid

meɪd meɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    maids

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
(در خانه، هتل و غیره) پیشخدمت مؤنث، کلفت
- The hotel maid brought me some extra towels.
- خدمتکار هتل برایم حوله‌ی اضافی آورد.
- housemaid
- کلفت خانه
- milkmaid
- دختر شیرفروش، دختر لبنیات‌فروش
noun countable
دوشیزه، دختر باکره
- the maid's purity
- پاکدامنی دوشیزه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد maid

  1. noun servant
    Synonyms: au pair, biddy, chambermaid, cleaning lady, cleaning woman, damsel, domestic, factotum, girl, handmaiden, help, hired girl, housemaid, live-in, maidservant, miss, nursemaid, woman

Collocations

ارجاع به لغت maid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «maid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/maid

لغات نزدیک maid

پیشنهاد بهبود معانی